۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوجو مویز» ثبت شده است

من پیش از تو

داستان در مورد دختری از خانواده ی معمولی و کم درآمده، که شغلش رو از دست میده و دنبال یه شغل خوب می گرده، بعد می بینه که به یه پرستار برای یه فرد معلول ثروتمند احتیاج دارند و... قشنگه، به نظرم فقط یه داستان عشقی نیست، بلکه توش معنای زندگی هم مورد بحثه، این که ما داریم چه راهی رو میریم و چرا همش درجا می زنیم؟ چندتا تیکه از کتاب:

  ” نمی‌دانستم که موسیقی می‌تواند چیزهایی را در درون انسان باز کند و انسان را به جایی ببرد که حتی آهنگسازش هم تصورش را نمی‌کرده است. “

  ” «مطمئنی چیزی نمی‌خواهی برایت بیاورم عزیزم؟» مامان در کنارم با یک فنجان چای ایستاده بود. هیچ‌چیزی در خانهٔ ما نبود که نشود با یک لیوان چای حل‌وفصلش کرد. “

  ” یک دوست اگر در خودش عشق داشته باشد هنوز هم می‌تواند حس کند که می‌تواند راهش را ادامه دهد. ولی بدون عشق، ممکن است هزاران بار غرق شود. “

+دومین کتابی که از جوجو مویز خوندم(=

++ آهان راستی یه چیزی که درمورد این کتاب و کتاب "دختری که رهایش کردی" یادم رفته بود بگم؛ توی داستان یه جاهایی راوی عوض میشه البته توی من پیش از تو خیلی این اتفاق نمیفته فقط چندبار که بتونیم درک درستی از شخصیت ها داشته باشیم اما توی کتاب دختری که رهایش کردی: بخش اولش کاملا یک راوی داشت ولی توی بخش دوم یه جاهاییش انقدر راوی رو عوض می کرد که اعصاب آدم خورد می شد:/ اینم گفتم که گفته باشم:)

  • ۵ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • شی‍ ‍فته
    • چهارشنبه ۲۷ فروردين ۹۹

    دختری که رهایش کردی

    بالاخره خوندن کتاب "دختری که رهایش کردی" تموم شد، من خودم به شخصه کتاب رو دوست داشتم،‌از طریق طاقچه خوندمش، به نظر من داستانش خیلی زیبا بود و بریده های فوق العاده ای هم داره که چندتاش رو اینجا میذارم براتون:)

      ” «انجام کار اشتباه فقط برای اولین‌بار سخته، بعدش دیگه عادی می‌شه.» “

      ” «همیشه فکر می‌کنم توانایی پول درآوردن برای امرار معاش از طریق انجام کاری که آدم دوست داره و دلش می‌خواد، می‌تونه بزرگ‌ترین هدیه‌ی زندگی به آدم باشه.»“

      ” «این چی بهت یاد داد آقای مک‌کافرتی؟ بهت یاد داد که تو زندگی چیزای مهم‌تر از برنده‌شدن هم هست.» “

      ” این داستان زندگی ما بود: سرکشی‌های ناچیز، پیروزی‌های کوچیک، شانسی کوتاه برای نیشخند‌زدن به اشغالگران حاضر در شهر، کشتی شناورِ امید در طوفانی از ترس و تباهی و تردید. “

    + عکسی گذاشتم، کتابیه که خوندم ، سانسوراش زیاد بود، بهتره یه ترجمه کم سانسورتر پیدا کنین:)

    ++ همین الان متوجه شدم که کتاب"ماه عسل در پاریس" قبل از این کتابه و بهم مرتبطن :/ چرا باید بعد از تموم شدن کتاب "دختری که.." می فهمیدم:( اه

  • ۸ پسندیدم
  • نظرات [ ۳ ]
    • شی‍ ‍فته
    • پنجشنبه ۱۴ فروردين ۹۹
    موضوعات