پدر سرش پایین است. زمین سیاه است. سرش را بالا می گیرد. آسمان سیاه است. ابر سیاه است. باد سیاه است. شهر سیاه است. 

_ پدر، می‌شود دوباره آن داستان را تعریف کنی؟

پدر به پسرش نگاه می‌کند. زیر چشمان پسر سیاه است. 

_ کدام داستان پسرم؟

_ همان که این‌طور شروع می‌شد: روزی روزگاری، زمانی که هنوز درختی وجود داشت...


+میشه لطفا اینو ببینید؟

++در رابطه با پست قبلم، لطفا اگه میشناسید بگید:)